ملینا عسل مامانملینا عسل مامان، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

پرنسس کوچولو

شیرین کاری های دخمل گلم در 10 ماهگی

عزیز  دل مامان شما کلمه "بابا" ،" به به" ،"اه اه" ،"اوه اوه"،"د د"  و ...  رو یاد گرفتی و هر وقت هم که یک بچه و یا عکس خودت رو می بینی سریع می گی "نی نی". بازی های جدید یاد گرفتی مثل کلاغ پر و لی لی حوضک و... که هه اونا رو به خوبی بازی می کنی. اینم از عکسهای این روزها:  برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب مراجعه کنید ملینا خانم در حال کار با لب تاب     ملینا خانم در حال رانندگی                 ...
26 آبان 1393

ملینا خانم در ماه محرم

عزیز دلم این روزها که ایام محرم هست روز علی اصغر ما به همایش جهانی علی اصغر رفتیم . مامان برای سلامتی شما کیک و شیر کاکائو نذری داره که هر سال می بریم و به نی نی کوچولوها میدیم . اینم از عکسهای شما در روز علی اصغر: ...
9 آبان 1393

9 ماهگی ملینا خانم و کارهایش

دختر گلم این روزها یاد گرفتی که دستت رو می گیری به میز و وسائل و بلند می شی . دیگه به راحتی می تونی از حالت خوابیده به نشسته تغییر حالت بدی. عزیزکم دیگه کم کم داری معنی کلمه "نه" رو یاد می گیری وقتی یه کار اشتباهی می کنی و بهت می گیم نه نه شما هم تکرار می کنی و دیگه اون کار رو انجام نمی دی . چهار  دست و پا رو به سرعت میری و دیگه اینکه دست دستی رو به خوبی انجام می دی وقتی صدای کوچکترین آهنگی رو که می شنوی سریع شروع می کنی به رقصیدن و دست زدن و هو کشیدن و برای خودت یه جشن راه می اندازی. الان لثه هات خیلی ورم  داره و می خواد  دندونات در بیاد و شما خیلی اذیت می شی چند روز پیش هم مامان بزرگت برات آش دندونی پخت تا شای...
30 مهر 1393

رویش اولین مروادید

تو بزرگ می شوی و بزرگتر ... و من هر روز دلتنگ روزهای کودکی ات می شوم روزهای نوزادی . روزهایی که به غیر از آغوش من ماوایی نداشتی . دلتنگ روزهایی هستم که به سرعت سپری شد . خیلی زود گذشت . روزی که خدا یک فرشته را به من هدیه داد تا زین پس نگهدار او باشم ، من امانتدار خدا هستم تا از تو پاسداری کنم. از تو و از زیباییهایت . مبارک باشد رویش اولین دندان تو جان مادر هر روز که می گذرد عشق من به تو صد چندان می شود .292 روز از آمدنت می گذرد و تو بزرکتر می شوی و کن هر روز که می گذرد در پای عشق تو کوچکتر می شوم . ...
13 مهر 1393

8 ماه به همین زودی گذشت

کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم ، او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم، او می خنددو من از شوق حضورش اشک می ریزم ، او معصومانه در آغوشم آرام می گیرد و من تا صبح ازآرامشش آارم می شوم، او بازی می کندو کودکانه حرف میزند ، به زبانی که کسی جز من نمی فهمدش و به همین زودی 8 ماه از حضورت قشنگت در زندگیمان می گذرد . این هم عکسهای دخمل گلمون در 8 ماهگی:   ...
26 مرداد 1393

شیرین کاریهای دخملی در 7 ماهگی

عزیز دل مامان شما این روزها کاملا دیگه میشینی ولی چهار دست و پا هنوز نمیری.اگه چیزی رو بخوای این قدر غلت می زنی تا بهش برسی عزیزکم این روزها دیگه تقریبا می تونی همه غذاها رو بخوری ولی شما از ماست خیلی بدت میاد وقتی می خوری این قدر قیافت رو بانمک می کنی که آدم دلش برات ضعف میره .دخترگلم از شیرین کاریات اینه که وقتی بابا بغعلت میکنه می برتت دم عکس مامان با صدای بلند می خندی . راستی یادم رفت بگمک که دیگه می تونی شیشه شیرت رو خودت با دستات نگه داری . این روزها دندونات خیلی اذیتت می کنه و همش می خواره . یکی دیگه از کارات اینه که شصت پات رو میاری میکنی توی دهنت . و دیگه این که جدیدا صداهایی مثل ماماما....و ننننننن.... و دددددد...... و آآآآآآآ........
21 تير 1393

شاید خدا تو را به خاطر این به من داد که...

هنوز نمی دانی چقدر می خواهمت، هنوز نمی فهمی که اینجا که من ایستاده ام کجاست، زندگی کن بهانه قشنگ من برای عاشقی زندگی کن. عزیزکم این روزها که شاهد قد کشیدن و بزرگ شدنت هستم بیش از پیش شاکر خداوند هستم زندگی کن و آرام آرام بزرگ شو ... برایت لحظه ها را بعد از این پر از انتظار می کنم . عزیزکم برای من تو از بهار هم تازه تری، تو از هفت سین شب عید هم زیبا تری، تو از خوابهای شیرین دم صبح هم شیرین تری. جانکم عزیزکم زعفرانی ترین طعم های روزگار به طعم عاشقانه های من و تو نمی رسند. به خاطر  تو هم شده همیشه آبی می مانم به خاطرتو هم شده تمام روزهای بعد از این مهربانتر خواهم شد . شاید خدا تو رو به خاطر این به من داد که هم وزن معصوم...
2 تير 1393